...زندگی هنری من...

سلام. این شمع و خودم درست کردم گفتم شاید براتون جالب باشه گذاشتم...

سلام. نمیدونم چرا نمی تونم پست جدید بذارم.فک کنم مجبورم به فکر یه زندگی هنری دیگه باشم.

اینم آدرسش تو لینک هام هست...

www.graphist2.loxblog.com

حتما بهم سر بزنید چون این جا دیگه بروز نمیشه...

یعنی نمیشه که به روز بشه...

منتظرم ها...

سلام.این بومه همون بوم طراحیه که گفتم با چسب چوب و قیر درستش کردیم...

سلاااام صبح به خیر بالاخره برف اومد...

اونم کی؟؟؟ درست روز پنج شنبه!! شانسه ما داریم؟؟؟  

اما اشکال نداره اینم یه هدیه برفی برای شما(هه هه ادامه مطلبه)

راستی یادمون نره از خدا تشکر کنیم که امروز صبح کلی خوشحالمون کرد...

خدایا شکرت

سلام.

اینم یه سری از کارهای بنده...

سلاااااااام.....

عکس آوردم از بازی با نور...

ببینید اگه خوشتون اومد لذت ببرید و بهم بگید عکسا خوب بودن یا نه؟؟!!!!....

خداحافظ.... 

سلام برید ببنید چی آوردم از وبلاگ (چتر ممنوع)www.felmiss.loxblog.com

البته بی اجازه آوردم هااااا

Google Gravity 

http://www.7billionandme.org/
 

www.drawastickman.com 

http://www.incredibox.com/

خوش بگذره انصافا که جالبه!!!

نظر نشه فراموش

سلام این پست برای عمومه اگه دلتون خواست برید بخونید 2 خط هم بیشتر نیست...

راستی این هفته کاری انجام ندادیم که براتون بذارم حتی طراحی!!!

ولی از برنامه هامون میگم:

امروز سرکلاس طراحی روی بوم با چسب چوب و قیر کار کردیم البته یه کم هم رنگ روغن داشت.!.!.!...

واااااای عید داره میاد و بوی تکالیف نوروزی بد جور به مشام میرسه!!!

آخر هفته و به خصوص آدینه خوبی داشته باشین...

من که ندارم چون شنبه کل روز و پرسش دارم(همون امتحانه فقط اسمش عوض شده که خیلی تو روحیمون تاثیر نذاره)

 نوبتی هم که باشه دیگه نوبت عمومه...

دلم بدجور گرفته بود، تقویم را که نگاه کردم علت را پیدا کردم، تقویم تاریخِ سومین هیات بی عمو را نشان می داد...

68 روز گذشته از نبودن عمویی که داغش هنوز بر دلم سنگینی می کند...

کاش بودی...

             کاش...

                    فقط ای کاش...

سلاااااااموااااای امروز چه روزی بود معلم چاپمون نیمده بودن ما کل روز و طراحی داشتیم...

این و امروز کشیدم دوتای دیگه هم ادامه مطلب که دیشب کشیدم...

راستی یه سری هم به این جا بزنید...

http://gorganet1.persiangig.com/flash/P.swf

سلااااااام. من برگشتم. یه چند روزی رفته بودم یزد یه چندتا عکس براتون گذاشتم حتما ببینید و حتما نظر هم بدید.

تو نظر سنجیم هم شرکت کنید... ممنون 

از کفشی که در راهپیمایی سرگردان بود تا تابلوی عجیب بیمارستان نجمیه

عکس ها ادامه مطلب

روزی تورا فراموش خواهم کرد...

آنگاه که دیگر خورشید طلوع نمیکند...

سلام صبحتون به خیر عکسای طلوع آفتابی که خودم انداختم ادامه مطلب

دیگه من اندازه وسع خودم عکس انداختم نمی شد عکسای  قشنگ تری انداخت اما به هر حال امیدوارم خوشتون بیاد...

سلاااام این عکسا رو ببنید مطمئنم خوشتون میاد.

راستی اینم یخ صد در صد بهداشتی!!!

+ ادامه مطلب

بالاخره این اینترنت وصل شد.

بقیه عکسا تو فایل عکاسی کلیک کنید ببینید و نظر بدید...

سلام. حالا که چهلم عموم گذشت از این به بعد دیگه پستای کارامو میبینید...

ممنون از دوستانی که اومدن و نظر گذاشتن و معذرت میخوام از دوستانی که براشون نظر نذاشتم، اما باور کنید به وبلاگ همه سر زدم...

از این به بعد آخرهفته ها(از چهارشنبه تا جمعه) قسمت عکس ها به روز میشه...

راستی اون عکسی که یه شمعه و عکس عموم خودم درست کردم... 

خوشحال میشم نظرتونو در مورد همه کارام به خصوص عکس هام بدونم...

ممنون و خدانگهدار...

عمو حسن! کاش مثل قدیم تو اولین کسی بودی که تولدم را تبریک میگفتی...

چهل روز پیش که پرواز کردی و داغ رویای صادقه ات را به دلمان گذاشتی کمر پدرم شکست...

سر و روی عمویم سپید شد...و

چهل روز است که کسی حتی لبخند پدربزرگ را هم ندیده...

+ادامه مطلب

سی و هفت هشت روزی می شود که عقیق مُنَقَّش به یا صاحب الزمانت شده همدم تنهاییمان...

شده شاهد گریه های برادرت...

شاهد هق هق های پدرت...

عموویی زود پرواز کردی و رفتی...

فقط کاش بودی... 

کاش...

جمعه رفتیم سر خاک عموم و تولدش و جشن گرفتیم ...

کیک، کادو، همه بودن فقط جای عموم خیلی خالی بود...

عاشق تولد گرفتن بود...

*...عمو جونم تولدت چهل و هشت سالگیت مبارک...*

سلام، کارامو دسته بندی کردم تا دسترسی بهشون آسون بشه از قسمت categories موضوع مورد نظرتون و انتخاب کنید.

ممنون...

معلم، تاریخ درس می دهد، اما کسی نیست که بپرسد چند روز از تاریخ رفتنت می گذرد...

دقیقا یک ماه و چند ساعت می گذرد از پرکشیدنت عموی خوبم...

این روز ها همه آن چیزهایی را میخرند،می خورند، می پوشند و آن گونه رفتار می کنند که تو دوست داشتی.

درست مثل همین امشب که بابا اون شیرینی رو خرید که خیلی دوست داشتی.تا در جعبه شیرینی باز شد همه به گریه افتادند...

چه شیرینی تلخی...

همین نبودن هاست که عاشق ترم می کند،حالا من عاشقم عاشق همین قاب عکسی که پر از نبودن توست...

دقیقا بیست و هفت روزه که پیشمون نیستی و جای خالیت بینمون با قاب عکست پر میشه...

دلم میخواد داد بزنم بگم: عموویی دلم برات تنگ شده...

پایت را به زنجیر های دنیا بسته بودند، غافل از این که عرش برای قدومت انتظار میکشید...

ای پر کشیده  به عرش اللهی با بال های شهادت، این جا صدای خنده های تو در کنار حوض کوثر مدهوشمان کرده است...

عموم هم شنبه شب بعد از افطار سی و سومین روز چله روزه اش به قافله ی دوستان شهیدش پیوست...

شادی روح شهدا صلوات ...

سلام.امروز اون کار چاپ ترافارد چند رنگمو کامل کردم که البته مجددا و متاسفانه موند دست مدرسه برت ژوژمان.

یه کارت پستال مناسبتی هم درست کردم که ایشالا تو مناسبتش عکسشو میذارم.

طراحی هم 4 تا طرح کشیدم یکی با مدادشمعی و آب مرکب ، سه تا هم با قلم فلزی و آب مرکب.

هفنه دیگه از شنبه تااااااا چهارشنبه امنحان داریم تازه قسمت وحشتناک ماجرا امتحان های عربی و ریاضی روز شنبه است. خیلی برام دعا کنید چون خیلی سخته. مبانی هم که اصلا جای خود داره.

با آرزوی موفقیت برای تمام دانش آموزان، دانش جویان، هنرجویان، به خصوص دکترا و گرافیست های آینده ی این مملکت.

خدانگهدار

سلاااام.خوبین؟ بعد از چهار روز بالاخره رفتیم مدرسه.چه قدم بد گذشت البته فقط شنبه.

امروز یک شنبه خیلی خوش گذشت البته عکاسی دوفصل امتحان داشتیم که خداروشکر عالی دادم.

اینم یکی از کار رو پارچه هام که روی لباس بابامه... 

با عرض پوزش عکس ها آپلود نشد 

به به سلام.

این دفتر و پنج شنبه درست کردم البته از سر بیکاری...

واااای که مبانی یه عالمه کار دارم اما حوصله انجامشون و ندارم خدااایااااا........ 

سلاااام این کار چاپ تِرافارِده (چاپ با شابلون) که قراره برای همیشه نصفه نیمه بمونه چون که تو قسمت آسمون این طرح، از اون حرکت های باب راس زدم(تیره روشن کردن آسمون) که برای معلممون خوشایند نبود(فکر کنم باهم قهرن!!!) و مجبورم کرد تا دوباره انجامش بدم.